بدنیا اومدن دختر گلمون نازنین زهرا جان
روز سه شنبه ۲۶شهریور سال۹۲ من وبابا ومامان جون صبح ساعت ۷رفتیم بیمارستان محلاتی بعد از پذیرش من ومامان جون رفتیم بخش زنان فکرم مشغول بود از یه طرف به محیا فکر میکردم که تا اون روز اصلا از ما جدانشده بود ولی اون شب قرار بود با خاله جون بمونه واسه از طرف دیگه داشتم به توفکر میکردم ...... بیمارستان هم که خیلی خیلی شلوغ بود همه میخواستن بچشون نیمه اول سال بدنیا بیاد از طرفی هم اون روز روز میلاد امام رصا (ع) هم بود تا اتاق عمل خالی بشه ونوبت به ما برسه ساعت ۱۲شد نوبت ما شد ومن ساعت ۱۲به اتاق عمل رفتم ساعت ۱:۱۵ بعدازطهر اولین صدای گریه تو به گوشم رسید
نویسنده :
مامان نازنين زهرا
20:13