زندگیمون شیرین تر میشه
دیماه سال نودویک بود که متوجه شدیم داره برای محیا جون یه دوست میاد خیلی خوشحال بودیم ........
عمه طیبه جون اینا تازه خونه خریده بودن واسباب کشی داشتن ولی من زیادنتونستم کمکشون کنم بعد یه ماه پسر دوم عمه طیبه جون (بهمن ماه نودویک)بدنیا اومد صدرا کوچولوی تپل.....
عمه ربابه جون هم که مردادماه همونسال نامزد کرده بود قرار بود قبل عید بره خونشون ولی بعد قرار شد بعد عید برن خونشون ....
بعد عید اواخر فروردین ماه تصمیم ها برای رفتن عمه جون به خونه خودشون جدی بود همه در تدارک بودن قرار بود ما یخجال عمه جون براش کادو بخریم که من وبابایی و ابجی محیا رفتیم وخریدیم..... ده اردیبهشت یسنا جون دختر خاله جون بدنیا اومد فردای اون روز هم جشن عروسی عمه جون بود که مامان جون اینا نتونستن بیان
ما میدونستیم که خدای مهربون میخواد بهمون دختر خوشگل بده ابجی محیا جون هم خیلی خوشحال بود که داره خواهر دار میشهمن هم خوشحال بودم چون سرمون گرم عروسی عمه جون وبدنیا اومدن بچه ها شده بود زیاد اذیت نشدم
تو هم درست مانند ابجی جونت بعد هشت ماه که مهمون دلم بودی شروع کردی به اذیت کردن مامان .....
دکتر برام سونو نوشته بود وقتی رفتم بعد سونو گفتن که اب بچه خیلی کمتر از حد نرمال .......
منو مامان جون وابجی محیا از صبح تاشب بيرون بودیم (مامان جون خوبم ازت ممنونم كه نيومده تو زحمت انداختمتون ببخشيد ايشالله بزرگ شم جبران كنم)وازاين بيمارستان به اون بيمارستان ميرفتيم اخه دکتر گفته بود که باید بستری بشم ولی هیچ کدوم از بیمارستانهایی که بخش نوزادان داشتن پذیرش نکردن چون جا نداشتن از شانس ما هم اون روز بابايي رفته بود شهرستان
اخرش یه نوار قلب ازت گرفتن که یه دو ساعتی طول کشید بابا وابا وعمه رقیه هم اومدن بیمارستان باهم برگشتیم خونه خیلی خسته شده بودیم.....
با سفارشاتي كه دكتر داده بود من از شب تا صبح بايد دو ونيم ليتر اب ميخوردم ديگه داشتم ميتركيدم ولي چاره اي نبود مامان جون عزيز هم كه طبق خواسته دكتر غذا فقط مايعات ميذاشت وبيچاره اقاجون هم كه ديگه بايد تحمل ميكرد واش وسوب ....هر روز ميخورديم
اقا جون هم اين وسط بيكار نبود همش هندونه و طالبي و خربزه ميخريد من مجبور بودم بخاطر دخملك گلم همه اينارو بخورم
بعد يه هفته دوباره رفتيم سونو كه دكتر گفت خدارو شكر اب بچه در حد نرمال وديگه لازم نيست كه مايعات مصرف كنيم
همش خدا رو شكر ميكردم كه بموقع متوجه شديم واتفاق بدي براي دلبندم پيش نيومد خدايا شكر